هوش مصنوعی: این متن شعری است که از احساسات عمیق عاشقانه، رشک، غیرت و پیری سخن می‌گوید. شاعر از عشق و دل‌بستگی شدید به معشوق می‌گوید و از رنج‌های ناشی از این عشق مانند رشک و غیرت یاد می‌کند. در پایان نیز از پیری و کناره‌گیری از دنیا سخن می‌راند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از واژه‌ها و مفاهیم مانند غیرت و رشک نیاز به بلوغ فکری برای درک صحیح دارند.

شمارهٔ ۴۲۱

گهر بر خویشتن پیچد ز فکر عقد دندانش
صدف دندان فشارد بر جگر از رشک مرجانش

چه سان دل میتوان کندن، ز چشم سرمه سای او؟
که قامت میکشد رو بر قفا برگشته مژگانش!

ز گل گشت چمن آن شوخ هر گه باز میگردد
ز غیرت هر گلی دستیست پندارم بدامانش

چه سان هم عهد بینم با کسانش من که از غیرت
نمیخواهم که باشد با درستی عهد و پیمانش

رسید ایام پیری، دل ز اوضاع جهان کندم
بچوگان خمیدن، گوی دل بردم ز میدانش

پریشانی است حاصل دانه دل را همین واعظ
مگر پرورده یی در آب و خاک ملک ایرانش؟!
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.