هوش مصنوعی: این متن با استفاده از تصاویر و استعاره‌های غنی، ناپایداری دنیا و بی‌ارزشی قدرت و ثروت در برابر مرگ را به تصویر می‌کشد. شاعر با اشاره به بهشت درویشان، ناپایداری زندگی شاهان و ثروتمندان را نشان می‌دهد و تأکید می‌کند که در پایان، همه به یک سرنوشت مشترک دچار می‌شوند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی تصاویر مانند استخوان‌های پراکنده و مرگ ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

شمارهٔ ۴۲۲

بهشت سفره درویش و، کاسه چو بینش
دروست مائده جنت، آش کشکینش

بود فراغت دنیا و آخرت باغی
که غیر دست تهی، نیست هیچ گلچینش

جهان زنی است بخون تو چشم کرده سیاه
بغیر موج بلا نیست زلف پر چینش

شهی که دی بجهان سر فرو نیاوردی
بجای پر، شده امروز سنگ ببالینش

برو بمقبره ها، خرده استخوانها بین
که استخوان بزرگیست، هر کدامینش!

شهی که بسته دو صد اسب بر درش، غافل
که سر طویله آنهاست، اسب چوبینش!

شهی که بسته چو جوزا کمر بجباری
بنات نعش شود در دو روز پروینش

سبک سری، که هزارش امید ز امسالست
دو روز دیگر آینده است پارینش

کلام واعظ تحسین ز کس نمیخواهد
همین شنیدن یاران بس است تحسینش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.