هوش مصنوعی: این متن به توصیف دنیا به عنوان زنی با ویژگی‌های مختلف می‌پردازد که نماد بی‌وفایی و ناپایداری است. شاعر از فرزندان زمانه که بی‌حرمتی می‌کنند و از بدی‌های انسان‌ها شکایت دارد. همچنین اشاره می‌کند که هر کس آیینه‌ای از زانو دارد تا حقایق را ببیند، اما مردم از دیدن حقیقت خود دوری می‌کنند. در نهایت، شاعر توصیه می‌کند که ابتدا از خود شروع کنیم و سپس به جستجوی حقیقت بپردازیم.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و اخلاقی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین ممکن است برخی از اشارات اجتماعی و انتقادی برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۴۲۷

بود دنیا زنی، طول أملها زلف و گیسویش
بدل رنگ بنای طاق و منظر، چشم و ابرویش

ز فرزندان بیشرم زمانه غیر این ناید
که تا آیند از پشت پدر، استند بر رویش

نبیند دیده اش روی گشایش در جهان هرگز
کسی کز خوی بد دارد گره پیوسته ابرویش

در آن تا صورت احوال خود بیند بچشم دل
بهر کس داده اند آیینه یی روشن ز زانویش

ز خلق زشت، خلق عالمی را خون بگریاند
هر آنکو یک دو روزی آسمان خندید بر رویش

نمی تابد جهان مایی ما، اویی او را
نخست از خویش واعظ گم شو و، آنگاه میجویش
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.