۱۷۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۳۴

نیست ای دل محنت آباد جهان، جای نشاط
ابله آن کو میکند در وی تمنای نشاط

جز گل آتش نچیند باغبان از شاخ خشک
چند باشی آخر ان عمر جویای نشاط

شادکامیهای عالم، مایه ناکامی است
گریه ها چون ابر میخیزد ز دریای نشاط

لاله غم، سرخ دارد روی باغ عیش را
نیست غیر از نخل ماتم، گلشن آرای نشاط

از هجوم غم نیابد یک نفس جای درنگ
گر رسد واعظ بمحنت خانه ام پای نشاط
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.