۱۶۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۴۰

نیافته است کسی لذتی ز خوان طمع
نگشته سیر کسی را شکم بنان طمع

همیشه بهر پریدن ز ناکسان دنی
مساز تیغ زبان تیز بافسان طمع

برای اینکه کنی صید مطلب دوری
برشته های سخن زه مکن کمان طمع

توان بقصر شرف شد چو با کمند دعا
مرو بچاه دنائت بریسمان طمع

بپوش چشم زخلق و، بچشم خلق نشین
که بی نشان شدنت، نیست جز نشان طمع

مساز پیشه خود آبرو فروشی را
بهر گذر مگشا از دو لب دکان طمع

ترا که گلشن عزت ز تشنگی شد خشک
مبند آب رخ خود ببوستان طمع

متاز اسب طلب بر در کسان واعظ
بتاب جانب درگاه حق عنان طمع
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.