۱۷۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۴۱

غیر تلخی، طعم دیگر نیست در نان طمع
نانخورش از سرکه ابروست در خوان طمع

ای که خواهی سازی آباد از گرفتن خویش را
خانه های اعتباراتست، ویران طمع

طبع طامع را نباشد از گدایی چاره یی
جز کف در یوزه نبود کاسه خوان طمع

بسکه بوی چرب و نرمی ناید از احسان خلق
نانشان نبود ز خشکی باب دندان طمع

معده، حرص و طمع از جوع کی گردد خلاص؟
پر نگردد هیچ کس را هرگز انبان طمع

بسکه طامع را پر است از خار خار حرص دل
آتش افتد از نگاه گرم در جان طمع

رشته رزقت بدست قبض و بسط دیگری است
زآن گره نگشوده هرگز کس بدندان طمع

هر چه خواهی، چیده بر خوان قناعت رنگ رنگ
نان خود تاکی خوری واعظ ز انبان طمع؟!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.