۱۷۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۵۸

من با نگاه عجز و، تو دل سخت تر ز سنگ
هرگز نبسته طرف خدنگ نظر ز سنگ

سازی اگر حجاب خود آیینه را، بجاست
دارد ضرور باغ جمال تو در ز سنگ

از شوق خاک بوسی نعل سمند تو
با سر برون دوند گروه شرر ز سنگ

از بهر سیب آن ذقن، از خلق دیده ام
ظلمی که شاخ دیده برای ثمر ز سنگ

از تیغ موج حادثه آبگون سپهر
بر سر کشیده اند شررها سپر ز سنگ

نرمی بخلق، سخت پناهی است خلق را
هرگز ندیده پنبه چو مینا ضرر ز سنگ

نازک چو شیشه چون نشود دل ترا؟ که هست
خو گرم تر ز آتش و، دل سخت تر ز سنگ!

لطف از کسان بجوی و، شرارت ز ناکسان
آب از گهر طلب کن و، آتش ببر ز سنگ

واعظ مخواه پاکی گوهر ز بدگهر
هرگز کسی نخواسته آب گهر ز سنگ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.