۱۹۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۷۲

غبار آسا نسیمی چون وزد، در پای او افتم
که شاید یک نفس در دامن صحرای او افتم

براه عشق جانان وادی و منزل نمیدانم
بجز این کز سر خود خیزم و، در پای او افتم

ندانم را دیگر بهر گلگشت سراپایش
مگر در کوچه باغ زلف سر تا پای او افتم

دگر باغ جنان را سفره بر سر نفگنم یک دم
اگر در سایه سرو قد رعنای او افتم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.