۱۷۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۸۱

ز غم گر سوختم، نزدیک یار مهوش خویشم
شدم خاکستر، اما همنشین آتش خویشم

بهر جا باشد او، من دور گرد آن سر کویم
خیالش تا بدل جا کرده، من هجران کش خویشم

فلک را نیست جرم،این اضطراب از خویشتن دارم
در این مجمر شرار آسا سپند آتش خویشم

چو حرف وصل گوید، خویش را دور افگنم اول
برای صید مطلب تیر روی ترکش خویشم

سراپا گرچه واعظ هستیم باشد ازو، لیکن
شررسان در فلاخن، از فروغ آتش خویشم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.