هوش مصنوعی: این شعر از عشق و شیدایی به معشوق و دوری از دنیای مادی سخن می‌گوید. شاعر خود را مانند بلبلی می‌داند که از باغ دنیا دور شده و تنها به یاد معشوق و سخنان شیرین اوست. او از عشق و رنج‌هایش می‌گوید و اینکه چگونه از دنیا و زیبایی‌های آن گذر کرده است. همچنین، اشاره‌ای به غفلت از یاد خدا و دل‌بستگی به دنیا دارد، اما در نهایت آرامش را در کنج عزلت و وطن یافته است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و عرفانی موجود در متن نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۴۸۹

ما ز هر عشرت دنیا بسخن ساخته ایم
بلبلانیم و، ز عالم بچمن ساخته ایم

خون خوردیم و ز ادب نام لب او نبریم
به انار دل از آن سیب ذقن ساخته ایم

کام ما نیست بجز رخصت بوسی ز لبش
ما بیک حرف، از آن میم دهن ساخته ایم

دلنشین تا شده ما را شکرین گفتارش
با دل تنگ از آن تنگ دهن ساخته ایم

ز آن جهان تافته رو، واله دنیا شده ایم
ز آن همه سرو و سمن ما به دمن ساخته ایم

غافل از یاد حق و، شاد که از اهل دلیم
ما از آن شمع فروزان، بلگن ساخته ایم

طول عمری ز جهان یافته بی حسن عمل
ما ازین چاه، ز یوسف برسن ساخته ایم

زنده در گور چه از گرد کدورت باشیم؟
ما که با مردن بی گور و کفن ساخته ایم!

از سفرهای جهان فایده ما این بود
که بآسودگی کنج وطن ساخته ایم

زینت دل غم یار است و، غم دین، واعظ
ما از آنها همه با زینت تن ساخته ایم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.