هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر احساس تنهایی، ناامیدی و سردرگمی شاعر در زندگی است. او از دست دادن ابزارهای ادراک (چشم، گوش، عقل، حس)، از دست دادن دوستان و عزیزان، و احساس بیپناهی در جهان را توصیف میکند. شاعر از بار سنگین جسم و دنیا شکایت دارد و احساس میکند در میان جمعیت نیز تنهاست.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر، همراه با احساسات پیچیدهای مانند ناامیدی و تنهایی، برای درک و هضم نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. نوجوانان زیر 16 سال ممکن است در درک کامل این مفاهیم با مشکل مواجه شوند.
شمارهٔ ۴۹۰
چشم و گوش و عقل و حس رفتند و، ما وامانده ایم
رفته است اسباب ما، خود پیشتر، ما مانده ایم
از شراب هستی احباب خالی گشت و ما
همچو مو در کاسه افلاک بر جا مانده ایم
خواب مرگ از کوفت شاید آورد ما را برون
در تلاش زندگانی آن قدر وامانده ایم
ما بساط هر تعلق زین سرا برچیده ایم
بهر رفتن با عصائی بر سر پا مانده ایم
گرم رویی نیست پیدا، گرم خونی خود کجاست؟
در میان این قدر مردم چه تنها مانده ایم
جان فگند از دوش خود بار گران جسم و، ما
همچنان واعظ بزیر بار دنیا مانده ایم
رفته است اسباب ما، خود پیشتر، ما مانده ایم
از شراب هستی احباب خالی گشت و ما
همچو مو در کاسه افلاک بر جا مانده ایم
خواب مرگ از کوفت شاید آورد ما را برون
در تلاش زندگانی آن قدر وامانده ایم
ما بساط هر تعلق زین سرا برچیده ایم
بهر رفتن با عصائی بر سر پا مانده ایم
گرم رویی نیست پیدا، گرم خونی خود کجاست؟
در میان این قدر مردم چه تنها مانده ایم
جان فگند از دوش خود بار گران جسم و، ما
همچنان واعظ بزیر بار دنیا مانده ایم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.