۱۸۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۹۸

بنشین تا رخت از تاب نظر غازه کنیم
با لب لعل تو، یکدم نمکی تازه کنیم

نسخه صحبت ما زود ز هم میپاشد
مگرش از سخن زلف تو شیرازه کنیم

خواهد از گریه شادی شب وصل تو نثار
بعد ازین گریه ز هجر تو باندازه کنیم

نیست برنده تر از حق نمک، شمشیری
ما بخصمی که کشد تیغ، نمک تازه کنیم

واعظ از برگ جهان مقصد ما گمنامی است
پوست پوشی نه چو طبل از پی آوازه کنیم!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.