۱۴۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۱۵

باین سامان چه ساز عیش دیگر میتوان کردن؟
که باید دستگردان خنده را از زعفران کردن!

ز ما با این عصا و پشت خم، دیگر چه کار آید؟
به این تیر و کمان، صید چه مطلب میتوان کردن؟!

جوانی چشم نگشوده است، کآمد موسم پیری
درین گلزار گل ناکرده میباید خزان کردن

بلندی دارد از بس رتبه افتادگی پیشم
نشاید خاکساران را تلاش آستان کردن

اگر خواهی نبیند بد، تلاش بیوجودی کن
که در بیمایگی، هرگز نمیباشد زیان کردن

جواب انتقامت باید آخر داد، ای ظالم
وگرنه با ضعیفان هر چه خواهی، میتوان کردن

ز احوال من زار حزین، یک شمه این باشد
که: از احوال خود یک شمه نتوانم بیان کردن

ز کم گشتن فزون کن، در دو عالم قیمت خود را
درین بازار نبود مایه یی غیر از زیان کردن

نباشد جای ما لب بستگان واعظ در آن محفل
که باید عرض حال خویشتن را با زبان کردن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.