هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از دوست خود میخواهد که از جفا دست بردارد و گذشته را فراموش کند. او تقاضا میکند که دوستش او را به درگاه وصل خود راه دهد و با او مهربان باشد. شاعر ابراز عشق میکند و از دوستش میخواهد که بدخویی را کنار بگذارد و برای او کاری انجام دهد. او همچنین اعلام میکند که حاضر است هر بلایی را تحمل کند و از دوستش میخواهد که با او صادق باشد.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم پیچیدهی ادبیات کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
غزل شمارهٔ ۳۲۰
ای دوست ره جفا رها کن
تقصیر گذشته را قضا کن
بر درگه وصل خویش ما را
با حاجب بارت آشنا کن
در صورت عشق ما نگارا
بدخویی را ز خود جدا کن
آخر روزی برای ما زی
آخر کاری برای ما کن
ماها تو نگار خوش لقایی
با ما دل خویش خوش لقا کن
من دل کردم ز عشق یکتا
تو رشتهٔ دوستی دو تا کن
اکنون که تو تشنهٔ بلایی
راضی شدهام هلا بلا کن
ورنه تو که سغبهٔ جفایی
تن در دادم برو جفا کن
در جمله همیشه با سنایی
کاری که کنی تو بی ریا کن
تقصیر گذشته را قضا کن
بر درگه وصل خویش ما را
با حاجب بارت آشنا کن
در صورت عشق ما نگارا
بدخویی را ز خود جدا کن
آخر روزی برای ما زی
آخر کاری برای ما کن
ماها تو نگار خوش لقایی
با ما دل خویش خوش لقا کن
من دل کردم ز عشق یکتا
تو رشتهٔ دوستی دو تا کن
اکنون که تو تشنهٔ بلایی
راضی شدهام هلا بلا کن
ورنه تو که سغبهٔ جفایی
تن در دادم برو جفا کن
در جمله همیشه با سنایی
کاری که کنی تو بی ریا کن
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.