۱۹۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۳۱

بر در حق جز خضوع و عجز استدعا مکن
بندگی جز خاکساری نیست، استغنا مکن

مصحف دل را که هر حرفیست از وی صد کتاب
کاغذ حلوای شیرین کاری دنیا مکن

یاد گیر از بید مجنون، شیوه افتادگی
گر گذارند اره بر فرق تو، سر بالا مکن

خود، سر بالا نکردن؛ درع، تن در دادنست؛
هست چون آن، گر جهان دشمن شود، پروا مکن

نیست ما را طاقت زهر فراق دوستان
در دلم ای شهد غم تا میتوانی جا مکن

هست چون بست و گشاد کارها در دست حق
دل بغیر حق مبند و، لب بجز حق وا مکن

غم،شراب و؛لب،گزک:افغان، سرود و:گریه، ساز!
عیش کن با دوست واعظ، شکوه دنیا مکن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.