هوش مصنوعی: این متن به توصیف چهره‌ای می‌پردازد که از نشاط و کیفیت خود رنگ می‌بازد. تبسم بر لب ندارد نه از بی‌لطفی، بلکه به دلیل تنگی دهان. دلش سخت و بی‌احساس است و هیچ دلسوزی در آن یافت نمی‌شود. شاعر از این وضعیت اظهار ناراحتی می‌کند و اشاره می‌کند که حتی اگر دل‌ها زیر سنگ او باشند، تاثیری بر او ندارد. همچنین، خطی که بر گرد عارض گلرنگ او می‌گردد، بی‌فایده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و شاعرانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی داشته باشد.

شمارهٔ ۵۴۱

چهره آرایی بود از نشأه می ننگ او
از می کیفیت خود می فروزد رنگ او

گر بروی ما نمی خندد، نه از بی لطفی است
جا نمی یابد تبسم در دهان تنگ او

در دل او ذره یی نبود ز دلسوزی اثر
ز آن سیه روزم، که این آتش ندارد سنگ او

بر نیامد از دل زاری دل سختش ز جا
گر چه باشد دست دلها جمله زیر سنگ او

نیست ممکن کز دهان تنگ او گیرد سراغ
خط عبث گردد بگرد عارض گلرنگ او
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.