هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر به ستایش معشوق و خداوند میپردازد. او از کمتوانی خود در شکرگزاری سخن میگوید، اما یاد معشوق را همواره در دل دارد. شاعر معشوق را پناهگاه و امید خود میداند و از او میخواهد که آرزوهایش را برآورده کند. همچنین، او از لطف خداوند برای نجات خود درخواست کمک میکند.
رده سنی:
15+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال دشوار است. همچنین، برخی از واژگان و عبارات ممکن است نیاز به توضیح داشته باشند که برای مخاطبان با سن بالاتر مناسبتر است.
شمارهٔ ۵۴۳
از آنم کم، که گویم شکر احسان زیاد تو
همینم بس که گاهی میکشم آهی بیاد تو
تویی شاه من و، امید گاه من، پناه من
منم مست تو، هشیار تو، غمگین تو، شاد تو
جوانبختان عشقت، فارغند از محنت پیری
بود در کیسه هر عمری، که گردد صرف یاد تو
ز هرکس کام دل جستم، ندیدم غیر ناکامی
تو کام ما بده یارب، که باشد داد داد تو
بخود دلبستگی، قفل در فیض است بر رویم
کلید آن قفل محکم را،نباشد جز گشاد تو
خداوندا، بلطف خویشتن دریاب واعظ را
که هست او بنده بیدست و پای نامراد تو
همینم بس که گاهی میکشم آهی بیاد تو
تویی شاه من و، امید گاه من، پناه من
منم مست تو، هشیار تو، غمگین تو، شاد تو
جوانبختان عشقت، فارغند از محنت پیری
بود در کیسه هر عمری، که گردد صرف یاد تو
ز هرکس کام دل جستم، ندیدم غیر ناکامی
تو کام ما بده یارب، که باشد داد داد تو
بخود دلبستگی، قفل در فیض است بر رویم
کلید آن قفل محکم را،نباشد جز گشاد تو
خداوندا، بلطف خویشتن دریاب واعظ را
که هست او بنده بیدست و پای نامراد تو
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.