۱۳۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۴۸

موی چون گردید جو گندم، دگر هشیار شو
وقت گرگ و میش صبح مرگ شد، بیدار شو!

تن ز پیری زار شد، یعنی که وقت زاریست
رخ چو سوهان شد ز چین، یعنی دگر هموار شو!

خنده رو باشی، گلی گل؛ تندخویی، خار خار؛
خار بی گل تا بکی باشی؟ گل بیخار شو!

هر فقیری را قبا، چون گرمی خورشید باش
هر غریبی را سر، چون سایه دیوار شو

آورد تا حلقه یاران یکدل سر بهم
سفره گستر، سر بسر، پیوسته، چون پرگار شو

بهر ساز برگ بی برگان، درین گلشن چو آب
جمله تن جوش و خروش و کوشش و رفتار شو

با رخی پر اشک واعظ، با دلی پرخار غم
خرم و خندان بروی خلق، چون گلزار شو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.