هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و حسرت دیدار معشوق سخن میگوید. او از نگاه معشوق و تأثیر آن بر خود مینویسد و احساسات عمیق خود را با تصاویر شاعرانه مانند اشک، خون، و گرمای بازار نگاه بیان میکند. شاعر همچنین از زیبایی و جذابیت معشوق تمجید میکند و از ناتوانی خود در برابر این جذابیت سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تصاویر شاعرانه نیاز به درک ادبی نسبتاً بالایی دارد.
شمارهٔ ۵۵۱
غیر محرومی رویت نبود کار نگاه
نیست جز حسرت دیدار تو، دربار نگاه
هرکجا میروی ای شوخ، همان در نظری
چه شبیه است خرام تو، برفتار نگاه!
بسکه اشک از غم او ریخته ام، چون رگ لعل
نتوانم گذرانید ز خون، تار نگاه
چشم لطف از تو نداریم، از آن روی، که نیست
چشم بیمار تو را، طاقت آزار نگاه
بزر لخت جگر، دیده نمی پردازد
بسکه گرمست ز رخسار تو بازار نگاه
زور سر پنجه خورشید رخش را نازم
که برون برده ز دست نظرم تار نگاه
غنچه شد دیده واعظ ز ادب پیش رخش
شوق گو باز کند، این گره از کار نگاه
نیست جز حسرت دیدار تو، دربار نگاه
هرکجا میروی ای شوخ، همان در نظری
چه شبیه است خرام تو، برفتار نگاه!
بسکه اشک از غم او ریخته ام، چون رگ لعل
نتوانم گذرانید ز خون، تار نگاه
چشم لطف از تو نداریم، از آن روی، که نیست
چشم بیمار تو را، طاقت آزار نگاه
بزر لخت جگر، دیده نمی پردازد
بسکه گرمست ز رخسار تو بازار نگاه
زور سر پنجه خورشید رخش را نازم
که برون برده ز دست نظرم تار نگاه
غنچه شد دیده واعظ ز ادب پیش رخش
شوق گو باز کند، این گره از کار نگاه
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.