هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عارفانه از درد دوری معشوق و رنجهای عشق سخن میگوید. شاعر از حسادت دیگران به احوال خود میگوید و بیان میکند که هر کس او را میبیند، گمان میکند معشوق را دیده است. او از سوز نادیدن معشوق و تأثیر نگاهش بر خود مینالد و از ویرانی دلش به دلیل غمهای عشق سخن میگوید.
رده سنی:
16+
محتوا دارای مضامین عاشقانه و عارفانه پیچیده است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهٔ بیشتر نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۵۵۷
کشد رشکم، اگر دانم کس احوال مرا دیده
که هرکس بیندم احوال، پندارم ترا دیده
گر از نادیدنش سوزد، جزای این ستم باشد
که افگند از گل آن چهره در آتش مرا دیده
چرا چون دل نباشد خون چکان پیوست چشم من
زهر تار نگاه خویش میدانی چها دیده
گل نظاره یی نتواند از باغ رخش چیدن
ز بس گم کرده در بزم وصالش دست و پا دیده
نباشد فیض مژگانی که چشم از غیر خواباند
کم از فیضی که شاهنشاه از بال هما دیده
ز بس گردیده پر، ویرانه دل از غبار غم
کند خونابه دل را خیال توتیا دیده
ز هر نقش قدم واعظ بره چاهی است، چون نرگس
مده از کف عصا و، بر مدار از پیش پا دیده
که هرکس بیندم احوال، پندارم ترا دیده
گر از نادیدنش سوزد، جزای این ستم باشد
که افگند از گل آن چهره در آتش مرا دیده
چرا چون دل نباشد خون چکان پیوست چشم من
زهر تار نگاه خویش میدانی چها دیده
گل نظاره یی نتواند از باغ رخش چیدن
ز بس گم کرده در بزم وصالش دست و پا دیده
نباشد فیض مژگانی که چشم از غیر خواباند
کم از فیضی که شاهنشاه از بال هما دیده
ز بس گردیده پر، ویرانه دل از غبار غم
کند خونابه دل را خیال توتیا دیده
ز هر نقش قدم واعظ بره چاهی است، چون نرگس
مده از کف عصا و، بر مدار از پیش پا دیده
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۲۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.