۱۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۷۱

در دلها برویت میگشاید نرم گفتاری
کلید خانه آیینه شد صیقل ز همواری

نهادت ذوق راحت بالش نرمی بزیر سر
ازین غفلت مگر در خواب بینی روی بیداری

چو زاهد در کمند وحدت خود غنچه میگردد
برای صید دلها دانه و دامیست پنداری

دلی کز درد عشق آگاه شد، راحت چه میداند؟
نمیگنجد در یک چشم باهم، خواب و بیداری

چنان بر خویشتن واعظ بسان غنچه پیچیدم
که برگ گل تواند خانه ام را کرد دیواری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.