هوش مصنوعی: شاعر در این متن از تنهایی و ناامیدی خود می‌گوید و از این که در جهان یاری ندارد تا مشکلاتش را حل کند، شکایت دارد. او از بی‌عدالتی‌ها و ناملایمات زمانه گلایه می‌کند و احساس می‌کند که در میان مردم، جایی برای آرامش و سکوت وجود ندارد. شاعر همچنین از دشمنان و بی‌تفاوتی اطرافیان نسبت به رنج‌هایش می‌نالد و در نهایت، به ناامیدی و اندوه عمیق خود اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و اجتماعی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و انتقاد از جامعه ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۵۷۳

بغیر بیکسیم نیست در جهان یاری
که عقده ام بگشاید ز رشته کاری

ز زیر بال هما همتم گذشت چنان
که بگذرند ز پای شکسته دیواری

بغیر دیده حسرت، بملک و مال جهان
در این زمانه ندیدیم چشم بیداری

ز من تر است از آن خصم خشک مغز، که من
چو آب نشکند از نرمیم بپا خاری

ز گند مرده دلانم دماغ مختل شد
کجاست روی مزاری و پشت دیواری

ز سیل کثرت مردم، ز گرد کلفت خلق
کجاست قله کوهی و، رخنه غاری

زمانه مشتری روی کار هر جنسی است
که کوته است نظرها ز غور هر کاری

گزیده بسکه نگه های منتم، شده است
بدیده حلقه هر چشم رخنه ماری

جواب مطلب کس، رسم این بزرگان نیست
خوشا فغان جگر سوز پای کهساری

بسان خشت ز قالب، شود ز تفرقه جمع
دلی که ساخت ز دنیا بچار دیواری

ز شادکامی دشمن دگر چه غم واعظ؟
مرا که همچو غم دوست هست غمخواری!
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.