هوش مصنوعی: شاعر در این متن به دنبال آرامش و خلوت می‌گردد، اما در جهان پر از غم، تنها آه و اشک خود را دارد. او عشق را با رنج و سختی همراه می‌داند و از ناپایداری دنیا و غرور انسانی سخن می‌گوید. همچنین، به تفاوت میان خوبی و بدی در انسان‌ها اشاره می‌کند و عاشقان را از فکر معاش رها می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایین دشوار است. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق و نقد اجتماعی نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۵۷۷

گوشه یی میخواهم و، چشم بخوان دل تری
خلوتی میجویم و، فریاد زنگ از دل بری

نیست در غمخانه گیتی، پرستاری مرا
غیر آه پیش خود برپا و اشک خود سری

عشقبازان را بجز چشم سفید و، رنگ زرد
نیست در بازار سودای غمت، سیم و زری

همچو امید زیاد خویش و چون لطف کمت
بی تو درد فربهی داریم و، صبر لاغری

در نکویی گر چه نبود هیچکس از ما بتر
در بدی اما نمی بینیم از خود بهتری

گر کنی گفت و شنید مردم دنیا هوس
فکر کن اول زبان لالی و، گوش کری!

کی توان کردن گران قدر خود از باد غرور؟!
مشک را از باد در دریا نباشد لنگری!

عاشقان آسوده اند از فکر سامان معاش
هست درد عشق واعظ، درد بیدرد سری
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.