هوش مصنوعی: این شعر از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از درد عشق و تأثیر عمیق آن بر روح و جسم خود می‌نالد. او از غم و اندوهی می‌گوید که مانند لشکری به قلبش هجوم آورده است. همچنین، اشاره‌ای به مقاومت و پایداری در برابر مشکلات و یاری‌رسانی به دیگران در راه خدا دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عشقی در این شعر وجود دارد که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۵۷۸

میبرد هر دم دلم را، غمزه غارتگری
میرود هر قطره خونم، بجوی خنجری

درد خود را گر کنم قسمت، جهانی را بس است
میتواند شد شکست من، شکست لشکری

کشتی دل، چون ز دریا غمت بیرون رود؟
همچو یاد کوه تمکین تو، دارد لنگری؟!

بسکه لبریزم ز یاد غمزه خونریز او
هر رگی گردیده بر جسم ضعیفم نشتری

خویش را برداشت از خاک مذلت روز حشر
هرکه در راه خدا بگرفت دست دیگری

غم چنان بر کشور هستی هجوم آورده است
هرکه در راه خدا بگرفت دست دیگری

غم چنان بر کشور هستی هجوم آورده است
کز دلم تنها توانی دید عرض لشکری

درد اگر باشد کسی را، پادشاهی گو مباش
واعظ از حق نان خشکی خواهد و، چشم تری!
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.