هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از مولانا بیانگر درد دوری از معشوق حقیقی و اسارت در دنیای مادی است. شاعر با استعاره‌های زیبا مانند «جانی، جان» و «گنجی، گنج» به جستجوی معنای حقی زندگی می‌پردازد و از تعلقات دنیوی که مانع رسیدن به حیات جاودان می‌شوند، شکوه می‌کند. او مخاطب را به گذر از ظاهر و پیوستن به معنا دعوت می‌کند و با اشاره به بلبل و گل، بر اهمیت عشق حقیقی تأکید می‌ورزد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده در این شعر، درک آن را برای مخاطبان زیر 16 سال دشوار می‌سازد. همچنین، درک مضامینی مانند «حیات جاودان»، «معنی و صورت» و «شام غربت» نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد.

شمارهٔ ۶۱۰

تو جانی، جان! چرا چندین گرفتار بدن مانی؟!
تو گنجی، گنج! تا کی در ته دیوار تن مانی؟!

ز بار هستی خود، چند نتوانی که برخیزی؟!
چو دامن تا بکی در زیر پا خویشتن مانی؟!

حیات جاودان خواهی، ز صورت پی بمعنی بر
که باقی در جهان از فیض معنی چون سخن مانی

از آن چون بلبل شوریده در کویت نمینالم
که از غیرت نمیخواهم بگلهای چمن مانی

چرا دلگیر داری ز انتظارت شام غربت را
چو واعظ تا بکی محبوس زندان وطن مانی؟!
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.