هوش مصنوعی:
این متن به انتقاد از دنیاپرستی، غفلت از معنویات، و خودخواهی انسان میپردازد. شاعر با استفاده از تصاویر نمادین مانند «آستین تنگدستان»، «پریشانی»، و «باد مرگ»، هشدار میدهد که دلبستگی به مال و مقام گذراست و تنها رحمت الهی پایدار است. همچنین، به نکوهش نفاق و دوری از حقیقت در میان مردم اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آنها به بلوغ فکری نیاز دارد. همچنین، برخی از تصاویر نمادین (مانند «سگ نفس» یا «باد مرگ») ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا ناخوشایند باشد.
شمارهٔ ۶۰۹
تو کز طول امل در بند جمع مال و سامانی
ترا به ز آستین تنگدستان نیست همیانی!
چه گل خوشتر دماغ همت را زینکه هر ساعت
دهان بهر طلب پیش تو بگشاید پریشانی؟!
ببدمستی سرت را میخورد این روزگار آخر
تو دایم از سبک مغزی همان چون پسته خندانی!
بود نقش این سخن، بر گنبد سبز حباب ای دل
که تا آباد میگردی، ز باد مرگ ویرانی!
نباشد جامه گوهر نگارت برتن، ای غافل
سگ نفست فرو برده است، هر سو برتو دندانی!
بغیر از راحت نومیدی از غیر خدا، دیگر
ز ابنای زمان هرگز کسی نشنیده احسانی!
ترا کز رشته طول أمل، آتش بسر سوزد
بروز خویشتن چون شمع باید چشم گریانی!
چو دندان نعمتی داری، منال از نان خشک خود
کدامین نانخورش زین به، که با دندان خوری نانی؟!
ز تیغ خصم باکم نیست، لیکن میکشد اینم
که زخمم واکند هر دم دهان در پیش درمانی!
ز بس دوری معانی راست باهم دعوی خوبی
بهر جا مصرعی کردم رقم، گردید دیوانی!
اگر خواهی ز دانایان شماری خویش را، واعظ
ز دانایی همینت بس که دانی اینکه نادانی!
ترا به ز آستین تنگدستان نیست همیانی!
چه گل خوشتر دماغ همت را زینکه هر ساعت
دهان بهر طلب پیش تو بگشاید پریشانی؟!
ببدمستی سرت را میخورد این روزگار آخر
تو دایم از سبک مغزی همان چون پسته خندانی!
بود نقش این سخن، بر گنبد سبز حباب ای دل
که تا آباد میگردی، ز باد مرگ ویرانی!
نباشد جامه گوهر نگارت برتن، ای غافل
سگ نفست فرو برده است، هر سو برتو دندانی!
بغیر از راحت نومیدی از غیر خدا، دیگر
ز ابنای زمان هرگز کسی نشنیده احسانی!
ترا کز رشته طول أمل، آتش بسر سوزد
بروز خویشتن چون شمع باید چشم گریانی!
چو دندان نعمتی داری، منال از نان خشک خود
کدامین نانخورش زین به، که با دندان خوری نانی؟!
ز تیغ خصم باکم نیست، لیکن میکشد اینم
که زخمم واکند هر دم دهان در پیش درمانی!
ز بس دوری معانی راست باهم دعوی خوبی
بهر جا مصرعی کردم رقم، گردید دیوانی!
اگر خواهی ز دانایان شماری خویش را، واعظ
ز دانایی همینت بس که دانی اینکه نادانی!
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.