۱۵۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۱۴

نتواندم بعشوه جهان کرد رهزنی
از مال کرده لذت درویشیم غنی

با قامت خمیده پیران اشارتی است
یعنی بود کمال بزرگی فروتنی

جز خوی خوش که مانع آسیب دشمن است
از جامه حریر که دیده است جوشنی؟!

در بزم یار دود، دلم ز آن بلند شد
تا مهر و ماه را نگذارد بروزنی

هستند عالمی چو گرفتار درد من
راز دلم ز کیست ندانم نهفتنی؟!

لذات نفس را همه دیدیم پشت و رو
واعظ کناره بود از آنها گزیدنی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.