هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از مولانا، با استفاده از استعاره‌های زیبا، بر بی‌نیازی از ظواهر دنیوی و اهمیت باطن و حقیقت وجودی تأکید دارد. شاعر با اشاره به مفاهیمی مانند عریان بودن در پیشگاه دوست، بی‌کفنی به عنوان بهترین جامه، و بی‌اعتباری دنیا، مخاطب را به سادگی دل و نور درونی دعوت می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده، درک این شعر را برای مخاطبان زیر 16 سال دشوار می‌سازد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند مرگ و بی‌اعتباری دنیا ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامناسب باشد.

شمارهٔ ۶۱۵

زینت اهل صفا، آمده عریان بدنی
زده فانوس دم از نور، ز یک پیرهنی

بعد مردن، بتن مرد خدا بر در دوست
جامه یی نیست برازنده تر، از بی کفنی

تاروپود تن زارت چو ز هم خواهد ریخت
گو قبا قطنی و مندیل نباشد فتنی

میشود چون کفن از خون تو، گلبندی چند
نازک اندامی و، تن پروری و، گل بدنی!

نیم رنگست بسی جامه هستی، غم نیست
نبود جامه اگر سوسنی و یاسمنی

نکنی گر سفر مکه و یثرب، چه غم است؟
طاق درگاه ضرور است که باشد مدنی!

شعله هرگز نشود جانب پستی مائل
روشنان را نبود میل بدنیای دنی

ساده دل باش، اگر نور و صفا می خواهی
که کم از نقش شود، آب عقیق یمنی

مشکن قدر خود از خنده بیجا واعظ
که گشودن لب خود نیست بجز خودشکنی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.