۳۶۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۲۹

جانا دل دشمنان حزین کن
با خود شبکی مرا قرین کن

تیغ عشرت ز باده برکش
اسب شادی به زیر زین کن

من خاتم کرده‌ام دو بازو
خود را به میان این نگین کن

تا جان من از رخت نسوزد
رخ زیر دو زلف خود دفین کن

تا عیش عدو چو زهر گردد
با ما سخنان چو انگبین کن

بی باده مباش و بی رهی هیچ
کوری همه دشمنان چنین کن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.