۳۴۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۸۰

پر کن صنما هلاقنینه
زان آب حیات راستینه

زان می که چو از خم سفالین
تحویل کند در آبگینه

حاجی به شعاع او به شب در
تا مکه ببیند از مدینه

آن دل که بیافت قبله‌ای زان
بهتر ز حدائق و سکینه

آن دل شود از لطافت حق
اوصاف طرایف خزینه

یکسان شود آنگهی بر او بر
مرغ و بره و غم جوینه

حیران شود او میان اصلاب
چون کبک دری میان چینه

گر نفس تو در ره خداوند
چون خوک و چو خرس شد سمینه

گر زان که شوی ز نصرت حق
مانندهٔ نوح در سفینه

گر روی کنی سوی سنایی
چون پسته خوری تو شکرینه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.