۴۰۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۷۹

دی ناگه از نگارم اندر رسید نامه
قالت: رای فوادی من هجرک القیامه

گفتم که: عشق و دل را باشد علامتی هم
قالت: دموع عینی لم تکف بالعلامه

گفتا که: می چه سازی گفتم که مر سفر را
قالت: فمر صحیحا بالخیر و السلامه

گفتم: وفا نداری گفتا که: آزمودی
من جرب المجرب حلت به الندامه

گفتم: وداع نایی واندر برم نگیری
قالت: ترید وصلی سرا و لا کرامه

گفتا: بگیر زلفم گفتم: ملامت آید
قالت: الست تدری العشق و الملامه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.