۲۴۶ بار خوانده شده

بخش ۴۳ - پیدا کردن حقیقت حسد

بدان که حسد آن بود که کسی را نعمتی رسد، آن را کاره باشی و زوال آن نعمت را خواهان باشی. این حرام باشد به دلیل اخبار و به دلیل آن که کراهیت در قضا و حکم آفریدگار است و خبث باطن است که نعمتی که تو را نخواهد بود، دیگری را زوال خواستن آن به جز از خبث نباشد لیکن اگر آن را زوال نخواهد و خود را مثال آن خواهد و آن نعمت را کاره نباشد، آن را غبطت و منافسه نیز گویند و این اگر در کاری دینی باشد محمود و باشد که واجب بود که حق تعالی می فرماید، «و فی ذلک فلینا فس المتنافسون» و گفت که «سابقوا الی مغره من ربکم» یعنی خویشتن را در کار دین در پیش یکدیگر افکنید. و رسول (ص) گفت، «حسد نیست مگر اندر دو چیز. یکی مردی که حق سبحانه و تعالی او را علمی و مالی دهد و اندر مال خویش به علم کار همی کند. و دیگری را علم و زهد بی مال دهد. گوید اگر مرا نیز مال بودی و همان کار کردمی. هردو اندر مزد برابرند و اگر مال در معصیت نفقه کند و دیگری گوید اگر مرا نیز بودی هم آن کردمی، هردو در بزه برابر باشند. پس این منافسه را نیز حسد گویند، ولکن در وی هیچ کراهیت نعمت دیگری نیست و کراهیت نعمت دیگران خود روا نیست مگر نعمتی به ظالمی و فاسقی رسد که آلت فساد و ظلم وی باشد. روا بود که زوال آن نعمت خواهد و به حقیقت نابودن ظلم و فسق خواسته باشد نه زوال نعمت را. نشان آن بود که اگر توبه کند آن کراهیت نماند و دوام آن نعمت خواهد. و اینجا دقیقه ای است که کسی را نعمت دادند و وی خویشتن را آن نعمت بر دل وی مثل آن خواهد. چون نبود باشد که تفاوت را کاره باشد، پس برخاستن تفاوت به زوال سبکتر باشد و از بماندن نعمت و بیم آن بود که طبع از این بایست خالی نبود. ولیکن چون این را کاره باشد و چنان که اگر به دست وی کردندی آن نعمت از وی بنگردانیدی، بدان مقدار که در طبع باشد، ماخوذ نبود.
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۴۲ - پیدا کردن حسد و آفات آن
گوهر بعدی:بخش ۴۴ - پیدا کردن علاج حسد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.