۲۲۷ بار خوانده شده

بخش ۵۲ - فضیلت زهد

بدان که هرچه در ذم دوستی دنیا بیاورده ایم دلیل این است، لکن دوستی دنیا از مهلکات است و دشمنی وی از منجیات و این اخباری که در دشمنی وی آمده است بیاوریم و ثنای مهین زهد است که با اهل علم اضافت کرده است وی را در قرآن که چون قارون بیرون آمد در موکب خویش آراسته، هرکسی همی گفت کاشکی این مرا بودی، «قال الذین اتوا العلم ویلکم ثواب الله خیر» آن قوم که اهل علم بودند گفتند که ثواب آخرت از این همه بهتر. و از این گفته اند هرکه چهل روز در دنیا زاهد شود چشمهای حکمت در دل وی گشاده گردد. و رسول (ص) گفت، «اگر خواهی که خدای عزوجل تو را دوست دارد در دنیا زاهد مشو». و چون حارثه رسول (ص) را گفت که من مومنم حقا. گفت، «نشان آن چیست؟» گفت، «این نفس من چنان زاهد است که زر و سنگ من برابر است و گویی در بهشت و دوزخ می نگرم». گفت، «نیک نگاه دار که یافتی آنچه می بایست». آنگاه گفت، «این بنده ای است که خدای تعالی دل وی منور کرده است. عبد نور الله قلبه»
چون این آیت فرود آمد، «فمن یرد الله ان یهدیه یشرح صدره للاسلام» و گفتند، «یا رسول الله! این شرح چیست؟» گفت، «نوری است که در دل اوفتد و سینه بدان فراخ شود». گفتند، «نشان آن چیست؟» گفت، «آن که دل از این سرای غرور رمیده شود و روی به سرای جاوید آورد و ساز مرگ پیش از مرگ بسازد». و رسول (ص) گفت که از خدای تعالی شرم دارید چنان که حق حیاست. گفتند، «نه شرم داریم؟» گفت، «پس چرا جمع مال می کنید مالی که به خوردن آن نخواهید رسید و چرا بنایی همی کنید که مسکن شما آن نخواهد بود؟»
و یک روز رسول (ص) خطبه می کرد. گفت، «هرکه لااله الاالله به سلامت بیاورد به چیزی دیگر ناآمیخته، بهشت وی راست. علی علیه السّلام برخاست و گفت، «یا رسول الله! تفسیر کن تا آن چیست که به وی نمی باید آمیخت؟» گفت، «دوستی دنیا و جستن آن که قومی باشند که سخن ایشان سخن پیغامبران بود و کردار ایشان کردار جباران. هرکه لااله الاالله بیاموزد و این در وی نبود جای وی در بهشت است.»
و رسول (ص) گفت، «هرکه در دنیا زاهد شود خدای تعالی در حکمت بر دل وی بگشاید و زبان وی را بدان گویا گرداند و علت و دارو و درمان دنیا به وی نماید و از دنیا وی را به سلامت به دارالسلام برد». و رسول (ص) با صحابه به هم بود. رمه ای اشتران نیکو و آبستن بگذشت و عزیزترین مال عرب آن باشد که هم مال بود و هم شیر و هم گوشت و هم پشم. روی از آن بگردانید و در آن ننگرید. گفتند، «یا رسول الله! این عزیزترین مال ماست. چرا بدین ننگری؟» گفت، «مرا خدای تعالی از نگریدن نهی کرده است». و گفت، «ولا تمدن عینک ... الآیه».
و عیسی (ع) را گفتند، «اگر دستوری دهی تا خانه ای کنیم چندان که تو در آن عبادت کنی؟» گفت، «بروید و بر روی آب خانه بنا کنید». گفتند، «این چون توان کرد؟» گفت، «با دوستی دنیا عبادت چون توان کرد؟» و رسول (ص) گفت، «اگر خواهید که خدای تعالی شما را دوست دارد دست از دنیا بدارید و اگر خواهید که مردمان شما را دوست دارند دست از آنچه ایشان دارند بدارید».
حفصه پدر خویش عمر را گفت، «چون مال غنیمت از شهرها دررسد جامه ای نم تر از این درپوش و طعامی خوشتر از این ساز تا این کسان که با تواند بخورند». گفت، «یا حفصه! حال شوهر هیچ کس بهتر از زن نداند. تو حال رسول بهتر از همه دانی. به خدای بر تو که رسول (ص) چند سال در نبوت بود که وی و اهل وی چون بامداد سیر بودندی، شبانگاه گرسنه بودندی. به خدای بر تو که چند سال بر وی بگذشت و خرمای سیر نیافت تا آنگاه که فتح خیبر افتاد. به خدای بر تو که دانی که یک روز طعام برخوان پیش وی نهادند. وی از کراهیت متغیر ببود تا آنگاه که بفرمود تا بر زمین نهادند. به خدای بر تو که چون بخفتی بر گلیمی خفتی دو توی. یک روز چهارتو کردند نرم تر بود. گفت دوش مرا نرمی ازاین نماز شب بازداشت. هم چنان که بود دو تو بیش مکنید به خدای بر تو که دانی که جامه وی بشستندی و بلال بانگ نماز کردی تا جامه خشک نشدی بیرون نتوانستی آمدن که جامه دیگر نداشتی. به خدای بر تو که دانی که زنی از بنی نضیر وی را ازاری و ردایی یافت. پیش از آن که هردو تمام شد یکی بفرستاد. رسول (ص) بیرون آمد آن به پشت فرا گرفته و پیش گره برزده و جز آن هیچ نداشت».
حفضه گفت، «همه همچنین دانم». پس چندان بگریست عمر و حفصه با وی که از هوش بشد. پس گفت، «دو یار از پیش رفته اند. محمد و ابوبکر و ایشان به راهی می رفتند. اگر به راه ایشان روم به ایشان رسم و اگر نه مرا از راهی دیگر ببرند. من هم بر آن عیش سخت صبر کنم تا آن عیش به راحت و جاوید با ایشان به هم دریابم». و بعضی از صحابه اول طبقه تا به عیان را گفت، «عبادت شما بیش است از عبادت صحابه، لکن ایشان از شما بهترند که از شما زاهد تر بودند در دنیا و عمر گفت زهد در دنیا و هم راحت دل است و هم راحت تن». و ابن مسعود گوید، «دو رکعت از زاهد فاضلتر از عبادت همه مجتهدان تا به آخر عمر». سهل سستری گوید، «عمل به اخلاص آن وقت توانی کرد که از چهار چیز نترسی. از گرسنگی و برهنگی و درویشی و خواری».
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۵۱ - پیدا کردن زهد و حقیقت و فضیلت آن
گوهر بعدی:بخش ۵۳ - پیدا کردن درجات زهد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.