۱۷۹ بار خوانده شده

بخش ۱۰۴ - اصل اول

بدان که در آدمی قوتها نهاده اند و هریکی را برای کاری آفریده اند و مقتضی طبع که وی را اندر آن لذت وی است. و لذت وی در مقتضی طبع وی است، چنان که قوت خشم را برای غلبه و انتقام آفریده است و لذتی وی در آن است. و قوت سمع و بصر و دیگر را بدین قیاس کن که این هر یکی لذتی دارد. و این لذات مختلف اند که لذت مباشرت مخالف لذت خشم راندن است و نیز تفاوت است در قوت، که بعضی قوی تر است که لذت چشم از صورتهای نیکو غالب تر است از لذت بینی از بویهای خوش.
و در دل آدمی قوتی آفریده اند که آن را عقل گویند و نور گویند و آن را برای معرفت و علم چیزها آفریده اند که در خیال و حس نیاید و طبع وی نیز آن است و لذت وی در آن است. تا بدان بداند که این عالم آفریده است و وی را به مدبری حکیم و قادر حاجت است و همیشه به او قایم است. و همچنین صفات صانع و حکمت وی در آفرینش بداند. و این همه در حس و خیال نیاید، بلکه صنعتهای باریک بدین قوت بداند و استنباط کند، چون نهادن اصل سخن و نهادن کتابت و نهادن هندسه و علمای دیگر باریک. وی را در این همه لذت بود. تا اگر بر وی ثنا کنند به علم چیزی اندک و حقیر، شاد شود و اگر گویند نداند، رنجور شود که علم کمال خود شناسد.
بلکه اگر بر سر شطرنج بنشیند وی را گویند که تعلیم مکن و با وی شرطها بسیار برود، طاقت آن ندارند، که از شادی و لذت آن مقدار علم خسیس بی طاقت بود و خواهد که بدان تفاخر کند و چگونه علم خوش نباشد و بدان تفاخر نکند؟
و علم صفت حق تعالی است. و چه چیز باید نزدیک آدمی خوشتر از کمال وی؟ و چه کمال بود عظیم تر از کمالی که به صفت حق تعالی حاصل آید؟ پس بدین اصل بدانستی که در جمله دل را از معرفت لذتی است که چشم را و تن را در آن نصیب نباشد.
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۰۳ - پیدا کردن آن که هیچ لذت چون لذت دیدار حق تعالی نیست
گوهر بعدی:بخش ۱۰۵ - اصل دوم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.