هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دلدادگی سخن می‌گوید و از معشوق خود می‌خواهد که با بوسه‌ها و محبت‌هایش، دل او را آرام کند. او از غم و اندوهی که در دل دارد می‌گوید و امیدوار است که معشوق با دادن جام شراب، جان او را تازه کند. شاعر همچنین از بی‌قراری خود در عشق معشوق سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که با یک بوسه، آرامش یابد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی عرفانی و عاشقانه، نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۴۳۳

صنما چبود اگر بوسگکی وام دهی
نه برآشوبی هر ساعت و دشنام دهی

بستهٔ دام تو گشتست دل من چه شود
که مرا قوت از آن پسته و بادام دهی

پختهٔ عشق شود گر چه بود خام ای جان
هر کرا روزی یک جام می خام دهی

نکنی ور بکنی ناز به هنجار کنی
ندهی ور بدهی بوسه به هنگام دهی

گر دل و جان به تو بخشیم روا باشد از آنک
جان فزون گردد ز آنگه که مرا جام دهی

جامهٔ غم بدرم من ز طرب چون تو مرا
حب در بسته میان جام غم انجام دهی

بی‌قرارست سنایی ز غم عشق تو جان
چه بود گرش به یک بوسه تو آرام دهی
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۳۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.