هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عقل و جوانی خود در برابر جهان پیر سخن می‌گوید. او از بزرگان و حکیمان یاد می‌کند و از ضعف و ناتوانی خود در برابر عظمت جهان اظهار ناتوانی می‌کند. شاعر همچنین از آزادی جان و عقل خود سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که بتواند خود را از قید و بندها رها کند.
رده سنی: 18+ این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات ادبی کلاسیک ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

قصیدهٔ شمارهٔ ۳۳

ای چو عقل از کل موجودات فرد
وی جوان از تو سپهر سالخورد

خاکبوسان سر کوی تواند
روشنان کارگاه لاجورد

پاسبانان در و بام تواند
چرخ و خورشید و مه گیتی نورد

تا سنایی کیست کاید بر درت
مجد کو تا گویدش کز راه برد

ای همه دریا چه خواهی کردنم
وی همه گردون چه خواهی کرد گرد

نام او میدان و نقش او بسی
کز حکیمان او زیاد اندر نبرد

زان به خدمت نامدم زیرا بود
پیش بینا مرد عریان روی زرد

کز ضعیفی دیدگان شب پره‌ست
کو بماندست از رخ خورشید فرد

ساختم جلابی از جان جانت را
وز دم خرسندی آنرا کرده سرد

چون بزرگان نوش کن جلاب جان
می بخردان مان و گرد می‌مگرد

ورد جوید روز مجلس مرد عقل
بوالهوس جوید به مجلس خارورد

زان که مقلوب سنایی یانس است
گر نگیرم انس با من بد مگرد

انس گیرم باژگونه خوانیم
خویشتن را باژگونه کس نکرد

گر تن و جانم به خدمت نامدند
عذرشان بپذیر کمتر کن نبرد

صدر تو چرخست و تن را بال سست
روی تو مهرست و جان را چشم درد

جان من آزاد کن تا عقل من
هر زمان گوید: زهی آزادمرد

تازه گردانم بنا جستن که باد
تازه از جان بیخ و شاخ و برگ و ورد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴ - در دل نبستن به مهر دنیا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.