هوش مصنوعی: نویسنده، خود را کمترین بنده خاکسار معرفی می‌کند و از عدم دریافت خبر یا پیامی از ماه خرگهی اظهار نگرانی می‌کند. او از انتظار طولانی برای دیدار با شخصی بلندمرتبه (مانند خورشید آسمان مهربانی یا جمشید تختگاه کشورستانی) سخن می‌گوید و امیدوار است که سایه مهر او بر زندگی‌اش بیفتد. نویسنده همچنین از نگرانی‌های خود درباره آینده و زمان رهایی از اندوه می‌گوید و در پایان درخواست می‌کند که پیامی درباره حرکت ماه خرام به او برسد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق ادبی و عرفانی است و استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، لحن غمگین و انتظار طولانی‌مدت ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

شمارهٔ ۱۶۸ - به یکی از بزرگان نوشته

کمترین بنده خاکسار امروز از تجریش گامی فراتر نتوانست رفت. هیچم آگهی نیست که از آن ماه خرگهی نامه و پیغامی آمد، یا چون روزهای نخست روندگان را دورباش نگهبانان دام گردن و بندگام بود. سه روز از این پیشم پیک فرخ پیام سرکاری به مژده دیدارت امیدوار فرموده تا بدانم آن خورشید آسمان مهربانی و جمشید تختگاه کشورستانی کی سایه مهر پروری بر این مشت خاک خواهد افکند و کجا داد دل ستم زدگان خواهد داد. همه هنگام از بام تا شام دیده بر راه داشتم و تن خاک گذرگاه. ندانم این گل که سرمایه آب و رنگ هزار بهار است و زیب و آرایش صد نخشب و خلخ نگار کی خواهد رست، و جان اندوهگین کجا از بند چشم داشت و دل نگرانی خواهد رست. در خواست چاکر خاکساران است که دمی دو بیش از جنبش رهی را مژده رسانند که چهار اسبه رخش مهرستام ماه خرام را در پی افتم.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۷ - به دوستی نگاشته
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۹ - به یکی از دوستان نزدیک نگاشته
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.