۹۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۴ - به حاجی محمد اسمعیل طهرانی نوشته

آقای راستین حاجی محمد اسمعیل، چهارم ربیع الاول است، در آستان علی بن موسی سلام الله علیه کور وناشناخت برای صد هزار زحمت و نواخت چهر خاکساری بر زمین و فرق مفاخرت بر چرخ برین دادم. پاک یزدان را ستایش و سپاس که این انجام هستی و آغاز پستی با کسی کارم افتاد که اگر من او را نشناسم، معرفت او درباره من و عامه آفرینش تمام است. سالی اوباش شیراز حاجی عبدالوهاب نائینی را که باران رحمت بر او باد به تحریک دشمن های او در لباس تجارت به مهمانی خواستند و پیش از آنکه بزم به وجود وی آذین پذیرد، تنی چند لولیان خیل را مست و شنگول کرده با اسباب لاغ و سرود آماده داشتند. چون باز نشست و کلفت تعارفات برخاست، فواحش با ضرب و اصول و صوت و سرودی که مطلوب و معهود ایشان بود به مجلس درتاختند. یکی که از همه به خلق و خلق برتری و بهتری داشت «دل می رود ز دستم» را به آهنگی دلنواز بر کرده پای کوب و دست افشان زی جناب حاجی خرامیدن گرفت بغل واری بدو مانده این فرد را سرائیدن:

در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را
چون بدینجا رسید حاجی علیه الرحمه سری بالا کرد و بدان نگاه که ارباب نظر شناسند در وی نگریست، لرزیدن گرفت و بر سر گشت و مدهوش افتاد. پس از معالجات گوناگون به خود باز آمد و شیون بر ساخت که اینجا کجاست و من کیستم و این حالت چیست؟ و بر دست آن جناب بازگشتی نصوحانه کرد. و ثانی رابعه شد.
کاری با راست یا دروغ این افسانه ندارم. چون با اندیشه و مراد من نزدیک است دلی در آن بسته ام و بر در امید نشسته، مگر همان نگاه که درویش آگاه بذل روزگار آن لولی ساخت، نزدیکان درگاه این حجت باهر و ولی قاهر که پدر و مادرم برخی خون و خاکش باد در کار این سیاه نامه سرد هنگامه فرموده از بند و کمند خودپرستی باز رهاند. والا فقدان استعداد و آلودگی و کسالت وتن آسائی این بی وجود از آن بیش است که بدین زیارت و دعا و عبادت و پرستاری و مجاهدت و ارتیاض نبوده تواند استیفای رستگاری نمود. من در نیابت زیارت و اقامت دعا عذر ثوابی نسبت به عامه یاران خاصه تو که حاجی محمد اسمعیلی از خود مسموع نخواهم داشت. خواهشمندم شما هم به دعا و نیاز نیل مراد مرا از خدا بخواهید که انشاء الله تعالی در این آستان بار رستگی و اعتبار خستگی داشته باشم. پاره قطعه تاریخ و غیره در جندق برای شما جمع کردیم و احمد صفائی که حجه الامتثال است کفیل ایصال گردید از او بخواهید. جناب قبله گاهی حاجی سیدرضا را مرید و نایب الزیاره و دعا گو و ثناگوی نعمت هستم، قطع توجه نفرمائید.
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۳ - به حاجی محمد اسمعیل طهرانی نوشته
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۵ - به یکی از بزرگان نوشته
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.