هوش مصنوعی: شاعر در این متن از آرزوی رهایی از قفس دنیوی و پیوستن به باغ الهی سخن می‌گوید. او از عشق، کمال، و رهایی از شر و ناپاکی‌های دنیا صحبت می‌کند و تمایل خود را برای رسیدن به آرامش و سعادت ابدی بیان می‌کند. همچنین، شاعر از ناامیدی‌ها و سختی‌های زندگی خود می‌گوید و امیدوار است که با رهایی از این مشکلات، به جایگاه والاتری دست یابد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که برای درک کامل آن، خواننده نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۴ - در آرزوی مرگ

کی باشد کین قفس بپردازم
در باغ الاهی آشیان سازم

با روی نهفتگان دل یک دم
در پردهٔ غیب عشقها بازم

کش در چمن رسول بخرامم
خوش در حرم خدای بگرازم

این چار غریب ناموافق را
خشنود به سوی خانه‌ها تازم

این حلهٔ نیمکار آدم را
در کارگه کمال بطرازم

وین دیو سرای استخوانی را
در پیش سگان دوزخ اندازم

این بام و سرای بی‌وفایان را
از شحنه و شش عسس بپردازم

باغند ولی کرام طینت را
از میوه و مرغ و جوز بنوازم

کوفی و قریشی طبیعت را
در بوتهٔ لطف و مهر بگدازم

با این همه رهبران و رهرو من
محرومم اگر چه محرم رازم

با این همه دل چه مرد این کوژم
با این همه پر چه مرغ این بازم

بنهم کله از سر و پس از غیرت
بر هر که سرست گردن افرازم

از جان جهول دل فرو شویم
وز عقل فضول سر بپردازم

چون بال شکسته گشت بر پرم
چون دست بریده گشت دریازم

گر ناز کنم بر آفرینش من
فرزند خلیفه‌ام رسد نازم

چون رفت سنایی از میان بیرون
آن گه سخن از سنایی آغازم

تا کار شود مگر چو چنگ آندم
کامروز چو نای بادی آوازم
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۳ - در احوال خود گوید
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.