۳۵۶ بار خوانده شده

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۵

بخ بخ اگر این علم برافرازم
در تفرقه سوی جمع پردازم

باشد بینم رخان معشوقم
وز صحبت خود دری کند بازم

از راهبران عشق ره پسرم
با پاک بران دو کون در بازم

شطرنج به شاهمات بر بندم
در ششدره مهره‌ای در اندازم

بر فرش فنا به قعده ننشینم
در باغ بقا چو سرو بگرازم

این عشوهٔ اوست خاک آدم را
با صحبت جان و دل بدل سازم

این گنج که تو ختم من از هستی
در بوتهٔ نیستیش بگدازم

این بربط غم گداز در وصلت
در بهر نهم و بشرط بنوازم

هر بیت که از سماع او گویم
اول سخنی ز عشق آغازم

این است جواب آن کجا گفتم
«کی باشد کاین قفس بپردازم»
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۴ - در آرزوی مرگ
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۶ - در صفات ذات اقدس باری
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.