۱۰۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶

ای که داری هوس لعل لب جانان را
تا لبش را به لب آری، به لب آری جان را

زهر پیماید اگر خواهم از او آب حیات
درد افزاید اگر خواهم از او درمان را

دل ویران من آباد شد از دست غمش
خواجه تعمیر کند خانقه ویران را

حسن را طرفه غروری است، که پور یعقوب،
داد رجحان به زلیخا، ستم زندان را

دل ما را مشکن ای صنم سنگین دل
شیشه دانی تو که پهلو نزند سندان را

دل اگر منزل دلبر نبود، دل نبود
گو مپرور به درون جلوه گه شیطان را

چه توان کرد، که آن خسرو پیمان شکنان،
شکند طرّه، که این سان شکنم پیمان را

افسر ار سجده به دربار وی آرد شاید
می‌برد سجده گدا بارگه سلطان را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.