هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و رنجی که متحمل شده است سخن می‌گوید. او از اسارت، شکست، و بی‌عدالتی که بر او رفته شکایت دارد و از آتش دل و اشک‌هایش می‌گوید. همچنین، او از دوری معشوق و نرسیدن خبرش به او اظهار ناراحتی می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و حزن‌انگیز است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند بی‌عدالتی و رنج نیاز به بلوغ فکری برای درک کامل دارند.

شمارهٔ ۱۳

در دام گرفتند و شکستند پرم را
وانگاه به بازیچه بریدند سرم را

ای کاش سرم را که به بازیچه بریدند،
بریان ننمودند بر آتش جگرم را

عالم همه طوفان شود، ای وای به مردم
خشک ار نکند آتش دل چشم ترم را

هر لحظه ز بیداد دگر زیر و زبر کرد،
دست غمت این خانه زیر و زبرم را

جانم به لب و سوی توام راه نباشد
ای وای، صبا گر نرساند خبرم را

در کوی تو آسوده توانم که بیایم
گر اشک روانم نکند گل گذرم را

افسر نبود در همه کشور خوبی،
دادی که بود دلبر بیدادگرم را
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.