هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و غمگین است که در آن شاعر از بی‌وفایی و جدایی معشوق شکایت می‌کند و از درد فراق می‌نالد. او از عشق بی‌پایان خود سخن می‌گوید و بیان می‌کند که حتی با وجود رنج‌ها، دل از معشوق جدا نمی‌شود. همچنین، شاعر به جایگاه والای معشوق اشاره می‌کند و عشق به او را بالاتر از تاج و تخت می‌داند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به‌کار رفته در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد.

شمارهٔ ۳۰

ای که نرسته در چمن سرو به دلربائیت
حیف، که همچو گل بود، عادت بی وفائیت

ای مه آفتاب رخ، در شب تار عاشقان
اشک فشانده شمع جمع، از غم روشنائیت

سینه به خاک برنهد، تن به هلاک در نهد
پشت فلک اگر کشد، بار غم جداییت

گر تو رها کنی، اسیر از تو جدا نمی شود
بندگران کجا برد، پای دل رهاییت

هر که شد آشنای تو، عهد به تیغ نگسلد
تیغ بلا کجا برد، رشته آشناییت

مسند جم نبایدم، تاج کیان نشایدم
سلطنتی است جاودان، مرتبه گداییت

هرچه زنی تو تیغ کین، ناله فرو برد دلم
زخم تو را به جان خرد، هر که بود فداییت

افسر، اگر گرفت زنگ، آینه دلت ز غم،
جلوه یار شد کنون، صیقل غم زداییت
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.