هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غزل‌گونه، بیانگر درد و رنج عاشق از جفای معشوق و توصیف زیبایی‌های اوست. شاعر از حال و هوای عاشقانه، دل‌آزاری، وصف معشوق، و مفاهیمی مانند عشق، صبر، و زیبایی سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی قدیمی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۶۲

ای که چون چشم بت من، حال بیماریت هست
می‌نماید کز طلب، اندر دل‌آزاریت هست

فصل گل بی‌مِی نشاید زیستن ور نیست زر،
هشت باید در گرو، تا دلق و دستاریت هست

بر جفای باغبان بی‌مروّت صبر کن،
ای که در پای دل، از بستان گل خاریت هست

نه همین باشد مشوش خاطر ما، زآن دو زلف
زاین قبیل آشفتگان، در زلف بسیاریت هست

گفت با من، یار من دی، لیک با غنج و دلال
عشق را گر، جان آگه قلب هشیاریت هست

زلف دارم چون عبیر و چهره، چون مهر منیر
با عبیر و با منیرت، گر سر و کاریت هست

گفتمش، من برخی آن زلف و رویم گر تو را،
از دل من ننگ و از دیدار من، عاریت هست

می بباید داد، عزّ و جاه و عقل و دین و دل
ای که در دل همچو افسر، شوق دیداریت هست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.