هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق نافرجام و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از درد عشق، شکست عقل در برابر احساسات، و اسارت در دام معشوق می‌نالد. او از تیر عشق، شکستن پای صبر، و دو نیم شدن دل برای معشوق یاد می‌کند و بیان می‌کند که هیچ راه گریزی از این دام وجود ندارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه پیچیده و احساسات شدید است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال نامفهوم یا سنگین باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم به درک ادبی بالاتری نیاز دارند.

شمارهٔ ۶۴

زآن چشم پرخمار و از آن لعل می پرست،
بی نشئه در خمارک و بی جام باده، مست

هم پای عقل و هم پر مرغ شکیب را،
با سنگ عشق و دشنه حسرت، شکست و بست

رستم، یکی کمان غمم را نمی کشد،
زآن دم که تیر عشق تو در سینه ام نشست

بهر نثار خاک قدومت، دلم دو نیم
نیمی مرا به سینه و نیمی دگر به دست

عشقت فکنده عقده دیگر به کار دل
هر عقده ای که ناخن عقل از دلم گسست

هر صید را امید رهایی بود ز بند،
صیدی که در کمند تو آمد دگر نجست

افسر، که رستگار بد از قید عمر و وزید
از دام زلف و از شکن دلبران نرست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.