هوش مصنوعی:
شاعر در این غزل از عشق و شیفتگی خود به معشوق میگوید و بیان میکند که چگونه اسیر زلف و اندام او شده است. او از ناکامیهای خود در عشق و درد دوری از معشوق سخن میگوید و اشاره میکند که هیچ چیز نمیتواند جای عشق معشوق را برای او پر کند.
رده سنی:
16+
متن شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات و استعارههای به کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارند.
شمارهٔ ۶۵
تا شدم شیفته زلف تو آرامم نیست
همچو آغاز غمت شادی انجامم نیست
دلم آن گونه به دام تو هوس کرد که هیچ،
حلقه ای خوبتر از حلقه اندامم نیست
من که در آتش سودای غمت پخته شدم،
هیچ در بوسه آن لب طمع خامم نیست
هوس خلوت خاصت، به چه امید و چه حدّ
من که ره در گذر بارگه عامم نیست
به دو زلفت، که شبی روز نکردم هرگز
که نه امروز از آن زلف دوتا شامم نیست
ناله ام زار و دلم کاسه خون است، دگر
هوس مطرب و ساقی، طلب جامم نیست
تیر مژگان تو، کام دل هر ناکام است
حیف، کان تیر نصیب دل ناکامم نیست
با صبا، شرح پریشانی خود گویم از آنک،
سوی آن نافه گشا، زهره پیغامم نیست
دست توفیق چو بگرفت عنانم، افسر
تو مپندار که یکران سخن رامم نیست
همچو آغاز غمت شادی انجامم نیست
دلم آن گونه به دام تو هوس کرد که هیچ،
حلقه ای خوبتر از حلقه اندامم نیست
من که در آتش سودای غمت پخته شدم،
هیچ در بوسه آن لب طمع خامم نیست
هوس خلوت خاصت، به چه امید و چه حدّ
من که ره در گذر بارگه عامم نیست
به دو زلفت، که شبی روز نکردم هرگز
که نه امروز از آن زلف دوتا شامم نیست
ناله ام زار و دلم کاسه خون است، دگر
هوس مطرب و ساقی، طلب جامم نیست
تیر مژگان تو، کام دل هر ناکام است
حیف، کان تیر نصیب دل ناکامم نیست
با صبا، شرح پریشانی خود گویم از آنک،
سوی آن نافه گشا، زهره پیغامم نیست
دست توفیق چو بگرفت عنانم، افسر
تو مپندار که یکران سخن رامم نیست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.