هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و دردهای ناشی از آن سخن می‌گوید. او از پاکی و زیبایی معشوق، درد فراق، و سوختن در آتش عشق می‌گوید و از مفاهیمی مانند دل‌سپردن، خطرات راه عشق، و تبدیل شدن عشق به آتش در جان استفاده می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از واژگان و استعاره‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۷۷

روی پاک تو، در آیینه ادراک افتاد
که ز آلودگی، آیینه ما پاک افتاد

ای کمان ابروی،‌از این عیش نگنجم در پوست
که گذر، تیر تو را، بر جگر چاک افتاد

حاصل عمر من، ار سوخته عشقت، چه عجب
آتشی بود که در خرمن خاشاک افتاد

دل سپردم به دو مار سر زلفت، روزی
تا مرا کار بدان دولت ضحّاک افتاد

راستی، سرو سهی در نظرم خار بن است
تا مرا دیده بدان قامت چالاک افتاد

دین و دل دادم و اول قدمم پیش نرفت
راه عشق است که این گونه خطرناک افتاد

می اگر لعل مروّق شد و یاقوت روان
قطره خون دل ماس که در تاک افتاد

روی دلدار، که گلزار ارم بود، افسر
همچو آتش شد و بر جان شررناک افتاد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.