هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از تجربیات خود در مدرسه و میکده میگوید و از عشق و هوس سخن میراند. او به ننگ و کفر اشاره میکند و از زلف معشوقهاش که دلهای مسلمانان را اسیر خود کرده، سخن میگوید. در پایان، شاعر از دیگران میخواهد که به او سنگ نزنند و آیینه را به دیگری نشان دهند، و اشاره میکند که جای او از این پس با کنگرههای بام است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و انتقادی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند کفر و ننگ ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب باشد.
شمارهٔ ۸۴
آنچه در مدرسه آموختم ایامی چند
دوش در میکده دادم عوض جامی چند
بوالهوس خویشتن از حلقه عشاق تو خواند
ننگ را بین، که در آمیخته با نامی چند
زلف هندوت به دل های مسلمان آویخت
کفر بنگر که قرین گشته به اسلامی چند
سنگ بر من مزن، آیینه بر غیر بنه
بعد از این جای من و کنگره بامی چند
دوش در میکده دادم عوض جامی چند
بوالهوس خویشتن از حلقه عشاق تو خواند
ننگ را بین، که در آمیخته با نامی چند
زلف هندوت به دل های مسلمان آویخت
کفر بنگر که قرین گشته به اسلامی چند
سنگ بر من مزن، آیینه بر غیر بنه
بعد از این جای من و کنگره بامی چند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.