هوش مصنوعی: این شعر از حسرت و دلتنگی عاشقانه سخن می‌گوید. شاعر از اسارت دل در قفس عشق، تنهایی در ویرانه‌های دل، و بی‌توجهی به نصیحت‌های دیگران می‌نالد. او عشق را سودایی می‌داند که غم‌هایش بی‌پایان است و تنها عاشقان حقیقی آن را درک می‌کنند. همچنین، از مستی و بی‌خبری از دنیا در راه عشق یاد می‌کند و هشدار می‌دهد که دام عشق بتان، دانه‌ای برای طایر آزاد ندارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با استفاده از استعاره‌های پیچیده، برای درک کامل نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد. همچنین، برخی مضامین مانند مستی و دل‌زدگی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۸۵

مرغ دل ما در قفست دانه ندارد
ور ز آن که رها می کنیش خانه ندارد

دیوانه شدم بس که به ویرانه نشستم
ای خوش به دیار تو که ویرانه ندارد

ناصح مکن افسوس و مزن راه من از عشق
سودا زده غم سر افسانه ندارد

عشاق تو در غم همه یارند و موافق
بزمی بود این بزم که بیگانه ندارد

سر در خم می برده فرو ساقی مستان
این باده، مگر جرعه و پیمانه ندارد

گر چنگ زند مطرب و گر عود که بی عشق،
سازش همه یک نغمه مستانه ندارد

با طایر آزاد بگویید که افسر،
در دامگه عشق بتان دانه ندارد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.