هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از درد عشق و جدایی سخن می‌گوید. شاعر از حسرت عشق و فراق می‌نالد و از رنج‌های دل عاشق و سوختن در آتش عشق می‌گوید. او از بی‌خبری و ناامیدی در عشق شکایت دارد و به زیبایی‌های معشوق و تأثیرات آن بر دل عاشق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساساتی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی عرفانی و عاشقانه ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۱۲۴

آن که حیرانیم افزود ز پا تا به سرش
شد چو مو پیکرم از حسرت موی کمرش

عاشق از لعل لبش یک دو سه بوسی نگرفت
تا نپرورد به لخت دل و خون جگرش

ترسم از رنج بمیرد دل و افسوس خوری
در غم عشق جدایی مپسند این قدرش

مرده دل هیچ نداند غم عشق گل و سرو
هم مگر زنده کند نغمه مرغ سحرش

تا گل گلشن ما، لاله دوری افروخت
سوخت پروانه صفت مرغ دلم بال و پرش

هر نهالی ثمری دارد و سرو قد دوست
آن نهالی است که عاشق فکنی شد ثمرش

دلم اندر خم آن زلف نهان گشت و کنون
هست عمری که نیامد نه اثر نه خبرش
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.